انواع صنایع دستی تالشان
مقدمه :
شرایط خاص جغرافیایی تالش، هوای مرطوب، کوههای پوشیده از جنگل، مناظر زیبا و رنگارنگ از یک سو و سوابق طولانی چند هزار ساله مردم این سرزمین در هنر و صنعت از سوی دیگر موجب شده که گیلان از دورانهای کهن تا امروز دارای صنایع و دست ساختههای زیبا، متنوع، گوناگون و پرمحتوا باشد. شکی نیست که صنایع دستی با سنتها و آداب و رسوم جامعه، تفکر، بینش هنرمندان، سازندگان و نیز محیط جغرافیایی و طبیعت رابطه مستقیم و بسیار نزدیک دارد و به همین جهت از صنایع ماشینی متمایز است.
انواع صنایع دستی این منطقه عبارت انداز: سبدبافی و حصیربافی، سفالگری، نمدمالی، گلیمبافی، جاجیم بافی، چموشدوزی، جوراببافی، چوخابافی، شالبافی و ده ها هنر دیگر که در این منطقه رایج است.در این مقاله سعی شده تعدادی از این صنایع برشمرده و چگونگی تهیه آنان آورده شود.
چموشدوزی:
یکی از صنایع دستی تالشان؛ چموشدوزی یا چاروقدوزی است. چموش یا چاروق پاپوشی است بسیار قدیمی که شاید عمر آن به چندین هزار سال برسد. این پای افزار در انواع و اقسام مختلف از چرم تهیه میشود و عموماً بدون پاشنه است. در گذشته بیشتر روستاییان، دام داران و کشاورزان گیلانی از چموش استفاده میکردند. اما با رواج کفشهای ماشینی و انواع پایافزارهای لاستیکی، پلاستیکی و پارچهای، استفاده ازچموش متروک شده و صنعت چموشدوزی در حال زوال است. معروفترین چموش دوزان تالش در ماسوله بوده و امروزه چموشهایی که توسط آنها تهیه میشود، بیشتر جنبه تزیینی داشته و کم تر به عنوان پای افزار مورد استفاده قرار میگیرد. چموش دوزان ابتدا چرم را که مادهی اصلی کارشان است از نقاط مختلف تهیه میکنند و در اندازههای مختلف بُرش میدهند و با استفاده از نخ قیطان یا به قول خودشان نخ فرنگی که از موم گذرانده شده است با سوزن و درفش میدوزند و در قالبهای چوبی قرار میدهند با چرمکوب قسمتهای مختلف آن را میکوبند و با گازُنْ روی آن را میدوزند. (گزارش مختصری از چموش دوزی ماسوله، احمدحسین فروحی، ۱۳۶۷)
نمدمالی:
نمدمالی یکی از صنایع دستی بسیار قدیمی و بومی تالشان است. در تالش نمد مصارف گوناگونی داشت و به علل مختلف در این منطقه بیش از نقاط دیگر به نمد توجه میشد. مهمترین علت توجه و علاقه مردم تالش به نمد، نفوذناپذیری آن در برابر رطوبت است.این نفوذناپذیری مربوط به ویژگیهایی است که از ماده اولیه یعنی پشم ناشی میشود. اگر نمدمال در کار خود مهارت و تسلط داشته باشد؛ مصنوع او گرم و محکم و عایق رطوبت خواهد بود. در حال حاضر پیشرفت صنایع ماشینی و رواج محصولات آن به خصوص موکت و کفپوشهایی با الیاف مصنوعی و نیز مشکلات مختلفی که نمدمالان و تولیدکنندگان نمد با آنها مواجه هستند از کیفیت و کمیت این صنعت دستی کهنسال کاسته و آن را به نابودی میکشاند. در بیش تر نقاط جهت زیرانداز از آن استفاده میشود.در گذشته در بیشتر نقاط تالش و مخصوصاً ماسوله نمد تهیه می شد. برای تهیه نمد ابتدا پشم شسته و مرغوب گوسفند را با شانه حلاجی میکنند. پس از حلاجی، پشم آن را داخل قالب پارچهای پهن میکنند و سپس مقداری آب گرم روی پشم حلاجی شده می ریزند و به این پشمها شکل میدهند و در مرحلهی بعدی قالب پارچهای را لوله میکنند و با دست یا پا شروع به کوبیدن و مالیدن آن مینمایند. برای نمدهای نقشدار پشمهای رنگی را با توجه به طرح موردنظر در قالب قرار میدهند و سپس شروع به ورز دادن آن میکنند. پس از آن که پشم درون قالب شکل گرفت آن را از قالب درآورده و اطراف آن را با دست صاف میکنند و در قسمتهایی که ضخامت آن بیشتر و یا ناصاف است، دوباره مقداری پشم افزوده و کف صابون روی آن میریزند و با دست بر روی آن میکوبند آن قدر این عمل را ادامه می دهند تا نمد کامل یک دست و شکلپذیر شود.
قالی،گلیم و جاجیمبافی:
قالیبافی درتالش صنعتی نوپاست و چنان چه در گذشته کسانی به این هنر علاقهمند بوده و به کار قالی بافی اشتغال ورزیدهاند در دوران بعد از انقلاب؛ جهادسازندگی در جهت ترویج صنعت قالی بافی در نقاط مختلف گیلان اقداماتی را آغاز کرد. با توجه به نوپا بودن این هنر در استان گیلان طرحهای بافته شده در قالیها برگرفته از طراحیهای استانهای دیگر است. دارهای قالیبافی در این استان معمولا به صورت عمودی است. چلهکشی (پیچیدن تار به دور دار) انجام میشود. تارهای زیر و رو توسط چوب کوجی مشخص میشود و بافت قالی با گلیم بافت ابتدای کار و گرههای ترکی یا فارسی آغاز میشود، پس از هر رج بافت دو پود از روی گرهها عبور میکند و دفتین زده میشود. شیرازهپیچی نیز به صورت متصل با هر رج بافت و پودگذاری بالا میرود. عمدهی نقوش گلیمبافی در استان گیلان؛ لچک ترنج، نقوش دانه بیگی، گل و بوته، نقش خرچنگ، نقش حوض و نقش سه حوض است که بیشتر برگرفته از مناطق دیگر است. بعضی از نقوش بافته شده در گلیمها نیز ذهنیباف است.جاجیمبافی نیز به صورت بسیار محدود در بعضی از روستاهای تالش نشین بافته می شود که بیشتر جنبهی خود مصرفی دارد. بافت قالی، گلیم و جاجیم به طور خاص توسط زنان صورت می گیرد و هر چه از آستارا به سمت اردبیل میرویم بر تعداد بافندگان اضافه میشود. (بررسی نقوش بافتههای استان گیلان، مینو جعفری کیاسرایی، ۱۳۷۲، استادان: حسین یاری، زهرا تجریدی) در گذشته استفاده از جاجیم و جاجیم بافی به وفور در تالش رایج بوده است.اکثر مساکن متحرک کوچندگان با جاجیم فرش می شد.
گلیم و جاجیم در اصل یک کالای روستائی بوده و به وسیلة زنان چوپان و روستائیان بافته شده است. بدون تردید انگیزة بافت گلیم و جاجیم نیاز خانواده های روستائی و شبانی به این کالا بوده و در دسترس بودن مواد و مصالح لازم پیدایش این صنعت و گسترش آن را موجب شده است. با اندکی دقت روشن می شود که ماهیت اساسی بافندگی روستائی و خصلت سنتی و مصرفی آن از دوران کهن تا امروز تغییر چشمگیری نکرده است.در گذشته روستائیان دستبافتهایی چون گلیم، جاجیم، خورجین و نظائر آنها را برای عرضه به بازار تهیه می کردند و برای مصارف خانواده مورد استفاده قرارمی دادند. این کالاها گهگاه به عنوان فرآورده های اضافی در دادو ستدهای پایاپای میان افراد محلی رد وبدل می شد. اما امروز، بافندگان روستایی علاوه بر تأمین نیازهای خود دستبافتهای زیبائی جهت عرضه به بازار تهیه می کنند.
شانهسازی
از قدیمترین هنرهای رایج در مناطق مختلف گیلان از جمله تالش بوده که از دیر باز رواج داشته است.یکی از خاصیتهای شانه ی چوبی جلوگیری از ریزش موها است و به طور معمول از چوب شمشاد برای این منظور استفاده میشود که در برابر آب سیاه نمیشود. ابتدا چوب به اندازهی دل خواه ( پهنا و درازا) برش میخورد و سپس توسط ارههای مختلف و سوهانها دستهی آن را درست میکنند و توسط زه ریز و درشت و بازهم سوهان و سمباده دندانههای آن را میسازند پس از اتمام کار سطح کار کامل سمبادهی ریزمیخورد.
سفالگری:
درحال حاضر سفالگری در بیشتر نقاط تالش به خصوص اسالم، هشتپر، تالش و… متداول است. در اسالم به سبب کیفیت مرغوب گل رس آن سفالگری رونق خاصی دارد. سفالگری در این منطقه دارای یک سنت دیرینه با سابقهای چندین هزار ساله است.در گذشته سفالگران قبل از پختن سفال و بعد از خشک شدن گل آن را توسط سنگ صیقل زده درخشان میساختند و بعد در کوره قرار میدادند. به این ترتیب سفال به رنگ مشکی زندهای درمیآمد. سفالهایی را که امروز در تالش ساخته میشود؛ میتوان به دو گروه تقسیم کرد: اول سفالهایی که به عنوان وسایل ضروری زندگی مورد استفاده مردم قرار میگیرند و تولید انبوه دارند مانند: سفالهای شیروانی برای پوشش با مهار، انواع ظروف موردنیاز خانهها از قبیل: تنور،گلدان، خمره، کوزه، نمکدان و غیره. دوم سفالینههایی که جنبه تزیینی دارند و در ساختن آنها ذوق و استعداد هنری به کار میرود. از ویژگیهای سفال تالش بدون لعاب بودن آن است. در مواردی که استفاده از لعاب ضروری است مانند ساخت لعاب سبز رنگ به کار میبردند. رنگی که با طبیعت گیلان سازگاری دارد.با این که سفالگری در اغلب مناطق تالش بزرگ موجود است ولی از نظر کیفیت و تنوع کار بسیار چشمگیر است. تهیهی اشیای سفالی در برخی نقاط هنوز هم بدون استفاده از چرخ و به طریقه فوقالعاده ابتدایی انجام میشود. این کار بعد از ورز دادن گل توسط کف دست و انگشتان (به شیوهی انگشتی) انجام میشود. سپس مدت دو روز اشیا را در مجاورت هوا خشک میکنند و در مرحلهی آخر اشیا را در کوره میپزند. ۴-۵ ساعت چوبها را میسوزانند و بعد از مدتی که کوره سرد شد اشیای سفالی را از آن خارج می کنند. از همین گلهای ورز داده شده می توان برای ساخت ظروف چرخ ساز نیز استفاده کرد. گل ساخته شده بر روی چرخی که صفحه بالایش توسط چرخش صفحهای پای هنرمند و یا قدرت برق میچرخد قرار میگیرد و دستان مرطوب هنرمند به آن تکه گل شکل میدهد.
در میان تولیدات سفالی تالش بزرگ؛ یکی از قدیمیترین رشتههای صنایع دستی تهیه و ساخت سفال برای پوشش شیروانی ساختمانها است که امروزه به تدریج در حال کم شدن است. این سفالها با توجه به وضع اقلیمی منطقه بهترین پوشش برای شیروانی است هر چند که تالش دارای آب و هوای معتدلی است ولی با وجود این مسئله عایقبندی شیروانی ساختمانها به علت معماری محلی دارای اهمیت است. سفال شیروانی این ویژگی را دارد که خود عایق بوده و از ورود گرما و سرما به داخل قسمت شیروانی و ساختمان جلوگیری میکند. انحای داخل سفالهای این منطقه کم تر است و به صورت نیم هلال است که در تالش کنونی و آستارا ساخته میشود. برای تهیه سفال سقف ابتدا گل را از معدن به محل کارگاه میبرند و سپس مقداری معین آب و ماسه به آن می افزایند. پس از این که گل و ماسه و آب کامل با هم مخلوط و آماده شد، مقدار گلی که برای ساختن یک سفال مورد استفاده قرار میگیرد جدا می گردد.سپس این گل را روی چرخ سفالگری گذاشته و شروع به چرخکاری مینمایند. چرخ سفالگری به این شکل است که صفحهی گرد فلزی بالای دستگاه توسط اهرم دایرهای شکل پایین دستگاه به حرکت درآمده و استادکار با خیس کردن دو دست خود گوده را به شکل استوانهای که یک طرف آن با قطر بیشتر و طرف دیگر آن با قطر کم تر است درمیآورند. معمولا آن قسمت که قطرش بیشتر بوده باز است و سمت دیگر استوانه که قطر کم تری دارد بسته است. پس از این که مقداری از آب این سفالها گرفته شد و قبل از بردن سفال به کوره عمل (کونه گرفتن)، (ته گرفتن) انجام میشود یعنی ته بستهی سفال جدا میشود و سپس به دو قسمت تقسیم میشود. سفال را در کوره میگذارند تا بپزد و مدت زمان پخت آن ۸ الی ۲۴ ساعت است که بستگی به نوع گل دارد و پس از ۴۸ ساعت در کوره باز شده و سفالها خارج میشوند. سفال ساخته شده به این ترتیب همان سفال هلالی شکل خاور گیلان است که به تولید آن نسبت به سفال قالبی ساز که در آستارا و تالش ساخته میشود و دهانهی بازتری دارد؛ بیشتر است.
سبدبافی و حصیربافی:
حصیرهای تهیه شده در برخی نقاط تالش بزرگ که با گیلکها همجوار هستند، از بافت نی طبیعتی یک رنگ پدید میآید. حصیربافی و سبدبافی از صنایع دستی و خانگی است که به مقدار محدود در این منطقه رایج است و تولید انواع سبدها و حصیرها در برخی نقاط آن رواج دارد. که شامل محصولاتی نظیر زنبیل، کلاه و سفره است و در برخی نقاط شهرستان رضوانشهر و اطراف آن بافته می شود. حصیربافی کاری فصلی است و پس از برداشت محصولات کشاورزی صورت میگیرد. موادی که در تهیهی حصیر مصرف میشود عبارت است از: ساقهی دو نوع گیاه به نام « سوف» و « لی» که در مزارع و باتلاقها میروید. برای تهیه حصیر و زیرانداز معمول از سوف به منظور پود و از لی برای تار استفاده می شود. ساقههای لی را معمولا کودکان به یک دیگر میتابند و به صورت تار حصیر در میآورند. آن گاه این تارها را پهلوی هم بسته و دو نفر زن که در دو طرف تارهای حصیر نشستهاند با استفاده از ساقههای مرطوب گیاه سوف شروع به بافت حصیر میکنند. اغلب هنگام بافت نقوشی روی آن ایجاد میکنند و در جریان بافت چندین بار به وسیلهی تخته ضرباتی به پود میزنند
که باعث محکم شدن حصیر میشود و این ضربات به وسیلهی یکی از دو نفر بافنده زده میشود. معمولا نوع بافت حصیرها متفاوت بوده و این تفاوت بیشتر ناشی از تراکم تارهای مصرفی در عرص حصیر است. حصیربافی بیشتر توسط زنان و دختران انجام میشود. از لی برای ساخت کلاه، زنبیل و سفره استفاده میشود و جنس سوف از لی مرغوبتر است. در فصل تابستان مردان؛ گالیها را با داسهای دروی برنج ، میبُرند و آنها را قبل از بافتن خشک میکنند. برای بافتن ابتدا تارها را به وسیلهی دو چوب که به میخهای فرو رفته در زمین متصل است کشیده میشود به همان طریقی که در بالا گفته شد و بیشتر توسط بچهها و پودها با دست از لای تارها رد میشود و سپس به وسیله شاخه چوبی کوبیده میشود. بافنده برای کارکردن روی قسمتی از حصیر که بافته شده می نشیند و زیر این قسمت ستونهای قطوری را نیز قرار می دهند تا بر اثر وزن بافنده دستگاه نیفتد.
صندوق بولاکی:
ساخت این صندوق نیز از دیرباز در گیلان رواج داشته و امروزه رو به زوال است. میگویند این هنر از روسیه به ایران آورده شد و این صندوقها توسط چوبهای روسی تولید میشوند و سطح آنها با فلزی گرد مانند میخ که به گردَ مخ معروف است؛ تزیین میشود.
دستبافتها
برخی از پژوهشگران آغاز صنعت بافت پوشاک را همزمان با اهلی کردن بز، گوسفند، شتر و استفاده از پشم آنها می دانند.بنابراین از نظر انسانشناسی عمر دست بافته پشمی در نواحی شمال ایران از جمله گیلان به ۸۰۰۰ سال قبل می رسد. مردم این نواحی در آن روزگاران به پرورش بز و گوسفند و کشت غله اشتغال داشتند و آنان از پشم بز و گوسفند تن پوش و کلاه و پای افزار می بافتند وکار دوختن را نیز با سوزنهای شاخک دار انجام می دادند.
زیبائی، ظرافت، هماهنگی و تناسب رنگها در دستبافهای ابریشمی، پشمی و نخی مردم تالش اعجاب انگیز است. زنان این منطقه در خلق این دستبافهای کم نظیر نقش اساسی را برعهده دارند.
الف : دستبافت های ابریشمی:
ابریشم بافی در تالش نیز مانند سایر نقاط ایران سابقه ای طولانی(بعد ازپشم گوسفندان) دارد. در دوره های کهن پوشاک پادشاهان و امیران از ابریشم ترکیب می یافت و این سنت در دوره های بعد از اسلامی نیز مرسوم بود چنانکه برخی خانم ها و اربابان، پارچه های ابریشمی را زینت پیکر خویش می ساختند.
پس از آن که ابریشم چین به گیلان رسید، بافندگان هنرمند گیلانی با مهارت و تبحر و تجربه طولانی که در بافتن پارچه های پشمی و نخی داشتند به تولید دستبافهای ابریشمی پرداختند. از آن زمان تاکنون بافت انواع پارچه ها و منسوجات ابریشمی در نقاط مختلف گیلان ادامه دارد. این ابریشم ها در تلمبار توسط کرمهای ابریشم تولید می شد و سپس توسط دستگاههای مخصوص به نخ ابریشمی تبدیل می شد.
ب : دستبافتهای پشمی :
در نقاط مختلف تالش در محیط خانه و محوطه آن از پشم گوسفندان دستبافتهائی نظیر شال، جوراب، دستکش، شال گردن، بلوز و نظائر آنها تولید می شود که مورد استفاده اهالی به ویژه در نواحی سردسیر تالش قرار می گیرد. بیشتر بافتنی ها از پشم گوسفندان منطقه تهیه می شود. معمولاً پشم گوسفندان را دوبار و بزها را یک بار در سال می چینند.
بافندگان خود به شیوة سنتی پشم را رنگ کرده مورد استفاده قرارمی دهند، برخی نیز آنها را به رنگرزان حرفه ای و رنگرزی ها می سپارند.
محیط خانه محل تهیه انواع و اقسام پارچه ها، چادرشب ها و جاجیم ها بوده است. این مصنوعات غالباً توسط زنان و با استفاده از وسائل و ابزار بسیار ساده تهیه می شود.
بافتن جوراب، دستکش، کلاه، شال گردن و خورجین از پشم و نخ توسط زنان در غالب نقاط تالش مرسوم است. برخی از دستبافته های امروزی دارای زیبائی و ظرافت خاصی هستند؛ به طوری که از آنها جهت تزئین و دکور استفاده می شود.
نوع مخصوصی از دستباف پشمی که در مناطق سردسیر و مرتفع تالش رواج دارد شال است. این دستبافته سنتی به طرزی خاص از پشم تهیه می شود. بافتن شال در دوره های مختلف مرسوم بوده است. رابینوکه سالهای ۱۲۸۱ تا ۱۲۸۷ شمسی (۱۹۰۶ ـ ۱۹۱۲ میلادی) را در گیلان به سر برده در گفتگو از بازرگانی و صنعت اسالم می نویسد : « محصولی که در این منطقه تهیه می شود پارچه هایی به نام شال و جوراب های کوتاه پشمی و جاجیم و مقدار کمی طناب است.»
دستبافته های پشمی زنان تالش در محیط خانه بسیار متنوع اند. در میان آن ها جوراب، دستکش و شال گردن متداول تر از سایر انواع می باشند. این دستبافته های پشمی مخصوصاً جوراب، با چنان زیبائی و ظرافتی تهیه می شوند که بدون تردید می توان آن ها را در شمار برجسته ترین صنایع دستی تالش قرار داد. نقش های سنتی جالب با رنگ های زنده و قشنگ بر روی دستبافت های ظریف دوستداران هنر را مجذوب می سازد.
لطف و زیبایی جوراب های دستبافت مردمان تالش بیشتر مدیون نقش های جالب و سنتی آنهاست.برای زنان پیر، بافت این پوشاکها پاسخی به نیاز احساسی آنهاست، احساس مفید بودن در واپسین سال های زندگی، درعین حال وسیلة مفید و جالبی برای سرگرمی و وقت کُشی. آنها با صبر و حوصله زیاد رموز بافتن نقش و نگارهای گوناگون را به دختران جوان می آموزند و در این راستا باید گفت که زنان پیر ازدیر زمان تاکنون عامل بقای این هنر دستی و نقشهای سنتی آن بوده اندکه بافت پوشاک های پشمی و نخی را عملاً به نسل بعدی منتقل می سازند. تا زمان حاضر تقریباً هیچ طرح و نوشته ای در مورد نقش های متنوع این دستبافته ها وجود نداشته و آموزش از طریق عملی و به اصطلاح سینه به سینه انجام گرفته است. نقش ها و تصاویری که در حال حاضر بر روی جوراب ها و خورجین ها و سایر دستبافته های مردمان تالش دیده می شود یادآور نقشها و تصاویر کهن این سرزمین است. با اندکی دقت می توان انواع گوناگونی ازنقش ها و تصاویر سنتی را بر روی دستبافته های امروز پیدا کرد، مثلاً نقش های هندسی، شانه ای، شاخه های سرخسی، صلیبی و انواع دیگر از نقش ها و تصاویری که بر روی دستبافته های مردمان تالش مشاهده می شود عیناً یا با اندکی اختلاف از نقش ها و تصاویر کهن تقلید شده است.
* نقوش مورد استفاده در دستبافته ها
نقوش به کار رفته در دست بافته های تالش به نقوش گیاهی، حیوانی، انسانی، و اشیاء قابل تقسیم می باشد که به شرح آن می پردازیم( دانشگر: نامعلوم:۵۴۱).
نقوش گیاهی:
گیاه در باورداشتهای این مردم نقش به سزایی داشته است. به عنوان مثال بسیاری از مردم زندگی را حاصل جوانه زدن درختان می دانند و گروه هایی نیز براین باورند که اجدادشان از درختان بوده و درخت نشانه ای از زندگی جاویدان است.درختان مقدس علاوه بر عمران و آبادانی منطقه تالش، نقش به سزایی داشته و با بعضی از حوادث تاریخی ، داستان های عامیانه و باورهای مردم درآمیخته است .گیاه به علت مقدس بودن و برطرف نمودن برخی از نیازهای بشر در میان گیلانیان اهمیت خاصی داشته و جای خود را در فرهنگ و هنر این سرزمین باز کرده است که برخی از این نقش مایه ها عبارتنداز: شاخۀ درخت، درخت کاج، درخت سرخس، گل لاله، گل پامچال، گلبرگ، بوته، گلابی، سیب، بادام و…
نقوش حیوانی:
در ایران باستان و دوره های مختلف، حیوانات در اعتقادات مردم نقش به سزایی داشته و به علت عقاید جادویی و مذهبی تصویر جانوران را گاه به صورت خیالی و زمانی به شکل تمثیلی نمایش می دادند. هنرمندان تالش به منظور بیان افکار از حیوانات پیرامون خود الهام گرفته و نقش تجریدی آنها را در قالب دستبافته ها از جمله گلیم و جورابهای پشمی نمایان کرده اند. حیواناتی که نقش آنها در دستبافته های تالش مورد استفاده قرار می گیرد عبارتنداز شانه به سر، پروانه، کلاغ، کبوتر، خروس، جوجه، گنجشک، غاز، گاو، گربه، شیر و … در ضمن برخی از اجزای بدن حیوانات نیز به عنوان نقشمایه به کار می رود مانند کله خرگوش، چشم بلبل، چنگ گربه، دندان اسب و… ( قاسمی اندرود:۱۳۸۳،تلخیص)
نقوش انسانی:
انسان همانند دیگر پدیده های طبیعی از دوره پارینه سنگی مورد توجه بشر بوده است که در آن دوران نقش انسان به صورت ساده در دیوار غارها ترسیم شده است.با بررسی نقش های به کار رفته در دستبافته های تالش پی می بریم که در این منطقه نقش انسانی در بین بافندگان کمتر جایگاهی داشته و اخیراً تعداد انگشت شماری از بافندگان تالش در بافت گلیم از نقش انسانی بهره جسته اند.
نقوش اشیاء :
هنرمندان و بافندگان تالشی علاوه بر نقوشی که به کار گرفته اند، از نقوش اشیاء مانند گردنبند، شانه به سر، بیل و ترازو،گلدان، کوزه و غیره استفاده می کنندکه امروزه برخی از رواج افتاده است.
نقوش طبیعت:
نقوش طبیعت مانند ابر، باد، برکه و … که بصورت کاملاً انتزاعی است و در برخی دستبافته ها به کار می رود.
جوراببافی:
این هنر در تمام نقاط تالش رواج دارد و زنان به طور فصلی در روستاهای اطراف به کار جوراب بافی توسط میلهای سادهی بافتنی ، کاموا و پشم مشغول هستند. گاهی اوقات در حین کار و گاهی بعد از اتمام کار نقش و نگارهایی توسط همان نخهای رنگی کاموا بر روی کار میاندازند. این تولیدات بیشتر جنبهی خودمصرفی دارد و فروش آن گاهی در فصل تابستان و آمدن مسافران به این منطقه است. بافت جوراب پشمی از صنایع رایج در مناطق کوهستانی است که بدلیل سردی هوای این مناطق کماکان رونق دارد. زنان روستایی در روزهای گرم تابستان در حیاط خانه دور هم جمع می شوند و به بافت جورابها می پردازند. در زمستان این فعالیت در اتاقهای گرم خانه انجام می شود. بافت این پوشاک علاوه بر اینکه یک سرگرمی تلقی می شود، منبع درآمدی برای خانواده نیز، به حساب می آید. این جورابها هم به صورت ساق کوتاه و هم به صورت ساق بلند بافته می شوند.
لازم به ذکر است که برای رنگ کردن نخ و پشمهای بدست آمده ،برگهای درخت ملال mәlāl ( = لرگ + کوچی ) را میان چالة آبی می ریزند و تا چند روز همان جا می گذارند تا بماند و حالت پوسیده پیدا کند. از این طریق مایعی غلیظ و سیاه رنگ به دست می آید که برای تقویت رنگ مشکی از آن استفاده می کنند. برای رنگ کردن ابتدا مایع سیاه را با آب مخلوط می کنند و در دیگ می ریزند تا بجوشد. بعد پشم های کلاف شده را در آب جوش می ریزند و هرچند وقت یکبار به هم می زنند تا زیر و رو شود و رنگ و به تمام قسمت های پشم برسد و یکدست شود. بعد از اتمام کار، کلاف های رنگ شده را با آب سرد می شویند و دو الی سه روز در هوای آزاد آویزان می کنند تا کاملاً خشک شود. وقتی پشم ها خشک شد، نخ های رنگی را گلوله می کنند تا بتوانند به راحتی و بدون گره خوردن از آنها استفاده کنند.
چوخابافی:
در بعضی از مناطق تالش پس از برداشت محصولات کشاورزی به صورت فصلی بافت چوخا مرسوم است که البته عده معدودی که از نظر جسمانی قادر به کار کردن در مزارع نیستند ممکن است به طور دایم به این کار اشتغال داشته باشند. در بافت چوخا معمولاً پشم را رنگ نمیکنند و به صورت خود رنگ از پشم استفاده میشود. دستگاه بافت چوخا نیز یک دستگاه عمودی است با عرض ۵۰ سانتیمتر. نحوهی کار آن مانند دستگاه بافت پارچهی ابریشمی است. البته بعد از بافت مرحلهی دیگری نیز وجود دارد که جنبه تکمیلی است و در اصطلاح محلی به « پا زدن » معروف است به این ترتیب که وقتی پارچه بافته میشود یک نفر که فقط عمل پا زدن را انجام میدهد پارچه را در آب داغ فرو برده و تقریبا پس از ۲ ساعت شروع به لگد زدن میکند. برای این کار گاهی هم از وسایلی دیگر مانند چوب استفاده میکنند و روی پارچه میکوبند.این تقریباً دو روز ادامه می یابد تا پارچه که ابتدا به صورت شل بافت بوده ، محکم نشده و جهت تهیه لباس قابل استفاده باشد. (صنعتی به نام چوخا بافی در تالش برای تحریریه این پایگاه نا آشناست )
شالبافی:
شال به نوعی پارچهی پشمی ضخیم و یک رنگ گفته میشود که مانند تور یک در میان بافته میشود (یکی زیر و یکی رو). بعضی اوقات رنگ آن بسته به نوع پشم یا موی بز همان رنگ طبیعی یعنی رنگ شیری و قهوهای یا سیاه است. خیلی به ندرت نخ مورد استفاده برای شال بافی را رنگ میکنند و در صورت لزوم برای سیاه کردن نخها آنها را چند ساعت در مخلوط آب جوشان و پوست گردو بدون ترکیب شیمیایی برای ثابت نگه داشتن رنگ قرار میدهند. شال در نواحی شفت، سیاه مزگی، ماسال و دیگر نقاط تالش تولید میشود. این محصول بهترین نوع پوشاک زمستانی مردم تالش بوده است. پشمها معمولاً با دوک در خود محل ریسیده میشود. البته قبل از ریسیده شدن مرطوب شده و توسط یک شانهی سیمی از هم باز (حلاجی)میشود. (بررسی نقوش بافتههای استان گیلان، مینو جعفری کیاسرای، ۱۳۷۲)
پیام
پیام شما